نویسنده: سهیلا راد
واقعیتهائی وجود دارند که اجتناب از آنها امکانپذیر نیست، و یکی از این واقعیتها اهمیت عزّت نفس است. چون هر کاری بکنیم، نمیتوانیم نسبت به رشد و تعالی خود، بیتوجه باشیم. اما اگر از این علم و آگاهی نسبت به فوتبال، سریال یا خبر شامگاهی توجه کنیم، میتوانیم روزنامه را بازکرده، و با آن خود را مشغول کنیم، میتوانیم، میتوانیم گوشی تلفن را برداشته و با دوستمان گرم صحبت شویم و خیلی کارهای دیگر انجام دهیم.
با این حال عزّت نفس، یک نیاز اولیه برای تمام انسانهاست، بدانیم یا ندانیم، راه خود را در درون ما میگشاید، آزادیم که دینامیسم عزّت نفس را درک کنیم یا نسبت به آن همچنان ناآگاه باقی بمانیم ، اما اگر راه دوم را انتخاب کنیم، باید عواقب آن را نیز بپذیریم.
عزّت نفس روی تمام جنبههای وجودی ما اثر میگذارد، طرز کارمان، طرز برخوردمان با مردم، میزان پیشرفت و ترقی، میزان موفقیت و در قلمرو شخصی به چه کسی دل ببندیم، چگونه با همسر، فرزندان، والدین و دوستان رابطه برقرار کنیم. پس همبستگی مثبتی میان عزّت نفس سالم و بسیاری از ویژگیهای دیگری که روی خوشبختی ما تأثیر میگذارد وجود دارد.
عزّت نفس سالم:
● رفتار عقلانی -» خودگرا هستند.
● واقعگرائی -» صاحبان عزّت نفس سالم همگی واقع بین هستند.
● خلاقیت -» از نیروی خلاقهی خود استفاده میکنند. به فرآوردههای ذهن خود توجه کافی میکنند.
● استقلال -» ذهنی که به خود اعتماد کند، سبکبال و بانشاط است.
● انعطافپذیری -» انعطافپذیری چیزی است که گاه حیوانات هراسیده انجام میدهند.
● توانایی قبول تغییر -» از تغییر هراسی به دل راه نمیدهد. (چه کس پنیر مرا جابهجا کرد؟)
● تمایل به اذعان اشتباهات و اصلاح آنها -» پایین که هر قبول اشتباهی را به حساب تحقیر شدن خود میداند.
● خیرخواهی، تعاون و همکاری -» این خصلت در افراد با عزّتنفس بالا زیاد دیده میشود.
عزّت نفس کم با رفتار غیرعقلانی، بیتوجهی به واقعیت، نداشتن انعطاف، ترس از چیزهای بدیع و ناآشنا، سازگاری بیتناسب یا سرکشی نامعقول، رفتار تدافعی و ترس از دشمنی با دیگران رابطه مستقیم دارد.
و در این حال میان حال و روز کسانی که با اعتماد به نفس و سلف استیم (Self Esteem) که جذب یکدیگر میشوند، از همه خرابتر است میگویند: ما با کسانی راحتتر کنار میآئیم که عزّت نفسشان به اندازه عزّت نفس ما باشد.
بدانیم هر چه عزّت نفس ما سالمتر باشد، احترامی که به دیگران میگذاریم بیشتر است و با آنها برخورد بهتر و منصفانهتری میکنیم زیرا آنها را تهدیدی علیه خود در نظر نمیگیریم.
با عزّت نفس خوب و سالم، بدخواه دیگران نمیشویم، ترس از مورد بیاعتنایی واقعشدن، پیدا نمیکنیم. تحقیر و مورد خیانت واقع نمیشویم.
- حقیرپنداشتن اشخاص از عزّت نفس میکاهد، مردی که به لحاظ جنسیتی، زن را نمیپذیرد، کسی است که از زنها میترسد، به توانمندی خود ایمان ندارد، از زنان هراس دارد. در نتیجه حقیر پنداشتن دیگران، نشانه بارز کمی عزّت نفس است. و بنابر این عزّت نفس یک نیاز اولیه است به عبارت دیگر حکیم یا غذا نیست که با کمبودش بمیریم ولی در فقدان آن وظایف نادرست ادا میشود؛ بلکه منظور از آن، این است که: در فرآیند زندگی نقش مؤثری ایفا میکند، برای رشد سالم و طبیعی ضرورت دارد و دارای ارزش بقایی است.
عزّت نفس ناکافی میتواند، روی انتخاب همسر نامناسب نقش ایفا کند، ممکن است تن به ازدواجی بدهیم که حاصلش جز ناراحتی نیست، یا شغل، یا قولهای بیمحلّ، از دست دادن توانائی برای لذّت بردن از موفقیت، غذاهای کشنده و مخرب، پرورش رویاهای دستنیافتنی، افسردگی، اضطراب، کاهش مقاومت در برابر بیماریها، وابستگی بیش از اندازه به داروها و گرسنهی سیریناپذیر محبّت، تصدیق و تأیید دیگران.
یک احتیاط لازم است، و آن اینکه بدانیم، عزّت نفس حلال تمام مشکلات ممکنه نیست، بلکه عوامل بیرونی نیز تأثیر دارند و عواملی مانند: میزان انرژی، هوش و فراست، میل به موفقیت و...
پس داشت احساس خوب از خویشتن، شرط لازم برای رسیدن به حال خوب است، اما شرط کافی نیست.
معنای عزّت نفس از دو بخش مرتبط به هم تشکیل میشود:
1. داشتن احساس اطمینان در برخورد با چالشهای زندگی، باور خودتوانمندی، باور کنیم توانایی فکر کردن، درک نمودن، آموختن، انتخاب کردن و تصمیمگیری داریم.
2. داشتن احساس صلاحیت برای خوشبخت شدن، احترام به خود یا حرمت نفس، به خود حق بدهیم که زندگی کنیم و شاد باشیم.
به گزینهها و انتخابهای زیر توجه کنید و به نقش آنها در زندگی خود دقیق شوید:
- تمرکز کردن یا نکردن
- آگاهی در برابر ناآگاهی
- احترام به حقیقت در برابر اجتناب از حقایق
- صداقت با خویشتن، در برابر بیصداقتی با خود
- تمایل به دیدن اشتباهات و رفع آنها در برابر ماندگار شدن در اشتباه، کسی که اذعان به اشتباه را دونشأن خود میداند، عزّت نفس ناسالم دارد.
- تلاش برای درککردن، در برابر تلاش نکردن برای درک کردن
و اگر کسی بخواهد از عزّت نفس بیشتر بداند، این فهرست نقطه شروع مناسبی است.
توجه به این نکته ضروری است که بین Self Confidence و Self Esteem تفاوت هست، «S.S»* از دوست داشتن خود میآید، عشق به خود، در این حالت همه چیز از بالا بودن میآید.
چگونه احترام به نفس قابل شناسایی است؟
1. افراد«S.S» پایین تعریف را نمیپذیرند. سعی میکنند صحبت را عوض کرده یا از محیط دور میشوند.
2. خود را جذّاب نمیبینند، احساس بازنده بودن، مهم نبودن، سربار بودن، سعی بیش از حد در تلافیکردن، اجازه میدهند خیلی سرزنش شوند و در خود مبارزهایی نمیبینند.
3. از لحاظ ظاهری احساس غرور نکرده و تأیید دیگران خیلی برایشان مهم است، مرتب لباس عوض میکنند و اگر کسی بر آنان ایراد گرفت روز بر ایشان ویران میشود.
4. با مشکل سخت روبرو میشوند و احساس شرم و گناهشان زیاد است.
5. در حالیکه میتوانند رشد کنند خود را کنار میکشند، مرتب شانس زندگی را از دست میدهند و در ایجاد ارتباط با خودش حرف میزند تا دیگران.
6. در شروع هر کاری ترس زیادی دارند و نیاز به محیط امن دارند.
7. سعی بیش از حد در جلب توجه دیگران دارند.
8. نه گفتن برای آنان سخت است.
9. به خاطر ترس از طرد شدن با همه چیز موافقند.
10. نکات مثبت را در خود نمیبینند و روی نکات منفی تمرکز (Focus) میکنند. اگر بگوئی چشمانت زیباست و قبول هم داشتهباشید، میگوید همه میگویند، از قول دیگران نکات مثبت خود را میبیند، لغات برتر و بهتر را زیاد بکار میبرند.
11. کمبود هدف در زندگی دارند، دنبالهرو برنامهی دیگران هستند، و به کم رضایت میدهند و قانعاند. زیاد قانع بودن ناشی از ترس است.
12. رل مظلوم بازی کردن، عصبانیت، نگرانی، اضطراب و دلشوره، احساس ترحم به خود (من بیچارهام)، نسبت به خود دلسوزی میکند، زیاد بیمار میشوند (روانتنی)، احساس حسادت به دیگران، گیج هستند، طاقت آنها زود تمام میشود. نفرت، از آبروریزی میترسند و در میان جمعیت احساس راحتی نمیکنند.
لازم است هم از نظر تئوری بدانیم (ارکان عزّت نفس «S.S» چیست و هم تمریناتی عملی در این رابطه با هم داشته باشیم.
شش رکن مهم عزّت نفس:
1. زندگی آگاهانه.
2. خودپذیری.
3. مسئولیت در قبال خود.
4. قاطعیت ابراز وجود.
5. زندگی هدفمند.
6.انسجام و یکپارچگی. نیروی مورد نیاز همهی اینها «داشتن عشق» به زندگی خود است و این عشق شروع فضیلت است یا به عبارت دیگر رکن هفتم عشق است.
1) زندگی آگاهانه: هر چه آگاهی بیشتر باشد، زندگی متعالیتر میشود.
چون آن کرمی که در پیله نهان است
زمــین و آســمان او همــــان است
آگاهی ابزار بقاست. اگر با ذهن خودمان برخورد درست نداشتهباشیم، «S.S» خود را خدشهدار کردهایم، فرار از واقعیتها نمونهی خیانت به ذهن است. چند نمونه: الف) میدانم همهی تلاشم را نمیکنم، اما بهتر است به آن فکر نکنم. ب) ولش کن خود به خود درست میشود و... اگر آگاهی به اقدام منتهی نشود، نیز نوعی خیانت به ذهن است. زندگی آگاهانه چیزی بیش از دیدن و دانستن است، زندگی آگاهانه یعنی براساس آنچه میبینیم، عمل کنیم. اقدام علیه خود در تاریکی بهتر صورت میگیرد.
2) خودپذیری: برای خود بودن، من زندهام و از آگاهی لازم برخوردارم.
سطح اول: برای خودبودن، خودپذیری یعنی اینکه: رابطه مخرب با خویشتن را کنار بگذاریم.
سطح دوم: احترام به حقایق، نمیتوانم خود را به خاطر عملی که انجام دادنش را نمیپذیرم، ببخشایم. اغلب، وقتی احساسات منفی را به طور کامل تجربه میکنیم و آنها را میپذیریم، بهتر میتوانیم، خود را از شر آن خلاص کنیم.
خودپذیری شرط رشد و تحول است، از اینرو با اشتباهی که کردهام، روبرو شوم، اگر بپذیرم این اشتباه من بودهاست، میتوانم از آن درس بیاموزم و در آیندهی بهتر ظاهر شود.
سطح سوم: خودپذیری مستلزم محبت است، باید خود را دوست داشته باشیم.
3) مسئولیت در قبال خود: مستلزم تحقق موارد زیر است:
1. مسئول تحقق خواستههایم هستم.
2. مسئول انتخابها و اعمال خود هستم.
3. مسئول میزان آگاهی هستم که به روابطم با دیگران میآورم.
4. مسئول روابط خود با دیگران (همکار، مشتری، همسر، فرزند، دوست و...) هستم.
5. مسئول اولویتهای زندگی خود هستم.
6. مسئول خوشبختی خود هستم.
7. مسئول بالابردن عزّت نفس خود هستم.
تأکید میکنم که مسئولیت زندگی و سعادتمان بر عهدهی خود ماست.
البته امور بسیاری وجود دارند که کنترلی برآن نداریم، و اگر در این حال خود را مقصر بدانیم، عزّت نفس خود را به خطر انداختهایم.
4) ابراز وجود: من حق زندگیکردن دارم. زندگی من متعلق به دیگران نیست، من برای آن زندگی نمیکنم، تا مطابق انتظار دیگران رفتار کنم. در واقع بعضیها چنان رفتار میکنند، که انگار حقی بر فضائی که تصرف کردهاند، ندارند. مثلاً. در مجلس حرفی زده می شود، هر چند مغایر با عقیدهی آنهاست، ولی سکوت میکنند. و اگر در این مورد از آنها سؤال شود، میگویند: شخص احمقی است، نمیتوان به او محبت کرد. (بهانهتراشی) اما عزّت نفس میداند که خدشه دار شده است. شجاعت عزّت نفس سالم را حمایت میکند.
5) زندگی هدفمند: زندگی هدفمند و بارآور مستلزم داشتن نظم و انظباط شخصی است. داشتن نظم و انضباط شخصی بدین معناست که رفتار خود را در خدمت هدفهای خاصی قرار دهیم.
اگر قرار است کنترل زندگی خود را در دست بگیریم، باید بدانیم چه میخواهیم و به کجا قصد رفتن داریم. باید بدانیم چگونه به هدف برسیم.
6) یکپارچگی شخصیت: وقتی که به بلوغ میرسیم و معیارها و ارزشهای خودمان را پیدا میکنیم، موضوع یکپارچگی شخصیت رخ مینماید و این مسئله از اهمیت والایی برخوردار است، یعنی همخوانی ایده و عمل یعنی کلام و رفتار یکی باشد.
اغلب مباحث مربوط به انسجام مباحث بزرگی نیستند، مباحث کوچک و جزئی هستند، اما مجموعهی انباشته شدهی انتخابهای ما روی برداشتی که از خود دارد اثر میگذارد.
احساس گناه از عزّت نفس میکاهد و برخورد با احساس گناه به قرار زیر است:
الف) واقعیت را بپذیریم و فرار نکنیم.
ب)چرا این کار را کردیم؟
ج) به افراد آسیبدیده توجه کنیم.
د) اقدام اصلاحی انجام دهیم.
هـ) با خود عهد میکنیم جور دیگری رفتار کنیم.
برای بالا بردن «S.S» باید تمریناتی انجام داد:
1. تصویر خودتان را نقاشی کنید. تصویر جلوی آینه، نمره گذاری اعضا 1 الی 10. شما هر جاییکه را نمره نمیدهید، با آن عضو مشکل دارید. (شکم گندهها) روی هر عضو 2 دقیقه مکث کرده و بعد نمره بدهید. با صدای بلند بخوانید. هر چه نمره کمتر، کار بیشتر میخواهد. دلیل کم نمره دادن را نوشته، لباسها را بپوشید و بعد از چند ساعت نقاشی دیگر بکشید (نقاشی خوب نیست) هفتهای انجام دهید هر هفته چیز جدیدی برای شما کشف میشود. و این به خودپذیری کمک میکند.
2. دفترچهای بگذارید و تمام احساسات روزانه خود را در آن بنویسید. از چه چیزی ناراحت و از چه چیزی خوشحالید. افراد «S.S» حساسیت بیشتری دارند، در این گیرودار آنها متوجه نوسانات احساسات شده و میدانند در کجا باید تعدیل شوند.
3. تماس چشمی، آنها از این کار پرهیز میکنند، هر چند میگویند مسائل فرهنگی است، اما بازدارنده است. در مصاحبه آمریکا اگر رعایت نشود، میگویند چیزی را مخفی میکنی. "Eye contact".
4. حتماً هدف بگذارید: کوتاه مدت یا بلند مدت، و این باعث میشود که اهمیت خود را دریابید. یکی از علایم «S.S» پایین، عدم هدف است.
5. مچ خود را بگیرید. شخص میداند در چه مواردی «S.S» پایین است، هر جا چنین احساس به سراغتان آمد، ارزشها را نوشته و بلند بخوانید.
6. صحبتهای منفی را در مورد رفتارتان کم کنید. من نمیتوانم، من و ترسم. کلمات منفی را بردارید، همه چیز مثبت میشود.
7. هدفها و استعدادهای مثبت خود را کشف کنید و باور داشته باشید که این استعدادها و تواناییها را دارید.
8. باید خود تمرین کنید، مثل یک هنرپیشه، جلوی آیینه بروید و با خودتان بلند صحبت کنید.
9. مسئول خودتان باشید، تمییز، زیبا و مسئول باشید. جلوی آیینه بروید و بگویید، من ترا دوست دارم، تعاریف را بلند بگویید و بپذیرید. پذیرفتن خیلی مهم است. (خود را ببوسید)
این چند نکته را به یاد داشته باشید:
1- خودتان را آنطور هستید، بپذیرید.
2- خود را ببخشید و به خود اعتماد بدهید.
3- تعاریف دیگران را بپذیرید، منفیها را دور بریزید و مثبتها را منفی معنی نکنید.
4- افراد «S.S» پایین برداشت و معنی زیاد میدهند و این افراد سریع مسائل را منفی نگاه میکنند.
چگونه میتوانیم این احساس را بوجود بیاوریم؟
1- اعتقاد و ایمانمان را بالا ببریم و از دیوار ترس بالا رویم.
2- هدف داشتن خیلی مهم است، تصمیم بگیرید، تصمیمگیری ریسک میخواهد، بدانید که من شهامت این کار را دارم و موفق میشوم.
3- Self talk ، آنچه به دیگران میگویید، به خود بگویید. ضعفها را از دیگران پنهان میکنید ولی مرتب به خود ضرر میرسانید.
4- دوست داشتن و خوشحالی را در خودتان بوجود آورید و این دوست داشتن بخاطر خودتان باشد، نه دیگران. اگر برای دیگران باشد «S.S» پایین است افرادی هستند هر چیزی خود را عوض کردهاند، نام، فامیل، شهر ولی به آنجا که خواستهاند، نرسیدهاند.
5- به خودتان شک نکنید، من همه چیز خودم هستم، (و به کس دیگری که مرا تکمیل کند، احتیاج ندارم).
6- تمرینات «S.S» نوشتناند. زیرا باید پنج حس مخلوط شوند، شما و پنج حستان شش نفر میشوید. (بینایی، شنوائی، بویایی، چشایی و لامسه)
7- در دفترچهتان بنویسید، من همیشه باید احساس خوش کنم، نباید عصبانی شوم، حسود باشم، چرا که تمام اینها از بیارزشی به خود میآیند، سعی کنیم زندگی را آسانتر کنیم.
برای اینکه به ایجاد ارزش برسیم در کارها شرکت کنیم، (نه پنهانکاری و خود را مجبور به کاری کردن)
هر چیزی که احساس میکنید، شما را پایین برده، بالا ببرید، قبول کردن کلید موفقیت است.
گفتههای دیگران را مثبت تلقی کنید نه منفی! این چه احوالپرسی بود با من کرد؟ چرا گفت آبی پوشیدهای و ...
شروع کنید به اعتماد کردن، نه چشم بسته، اول بنا را روی اعتماد بگذارید، مگر اینکه خلافش ثابت شود. سعی کنید قضاوت و پیشداوری نکنید.
باورهایی که از عزّت نفس حمایت میکنند:
- من حق زندگی دارم.
- ارزشمندم.
- حق دارم به خواستهها و نیازمندیهایم توجه کنم و آنها را مهم بدانم.
- قرار نیست مطابق میل و خواستهی دیگران زندگی کنم.
- ملکوش متعلق به دیگران نیستم و دیگران نیز همچنین.
- دوست داشتنی هستم.
- تحسین برانگیزم.
- به هر کس احترام بگذارم به من احترام میگذارد.
- شایستهی آنم که با ادب و نزاکت با من برخورد شود.
- اگر دیگران با من مؤدب نباشند، مشکل آنهاست و مشکل من زمانی شروع میشود که تحقیر آنها را بپذیرم.
- اگر دوستی محبتهایم را پاسخ ندهد، میتواند نومیدکننده باشد، اما ارزش مرا پایین نمیآورد.
- هیچ کس نمیتواند به من بگوید چه احساسی نسبت به خود داشته باشم.
- من به ذهنم اعتماد میکنم.
زنـدگی زیباست ای زیبــاپسند
زندهانــدیشان به زیبــــــایی رسند
آنچنان زیباست این بیبازگشت
کز برایش میتوان از جان گذشت
پاورقی:
* «S.S» مخفف Self Esteem یا سلف استیم است.
نظرات
با سلام خدمت سرکار خانم راد<br /> یک سؤالی خدمت ایشان داشتم اگر پاسخم را بدهند ممنون خواهم بود؛ در قرآن از عزت یاد شده و یکی از نامهای باریتعالی "عزیز" است، و فرموده که عزت از آن خدا و رسول و مؤمنان است و در آیهی دیگری فرموده :'ان العزة لله جمیعا'' ' سؤال اینجاست آیا این عزت نفسی که شما مطرح نمودهاید رابطهای با آن عزت قرآنی دارد یانه؟ اگر پاسخ مثبت است چگونه؟<br /> و اگر پاسخ منفی است چگونه عزتی غیر قرآنی برای فرد متصور است؟<br /> آیا این عزت با " اخذته العزة بالاثم" بیشتر خویشاوندی ندارد تا همان عزت قرآنی؟<br /> آیا این عزت مقابل تواضع و خاکساری مؤمنانه نیست؟ <br /> لطفا پاسخ دهید.<br /> ممنون
بسیار عالی بود.لطفا در این زمینه تمرینات و روش های بیشتری برای افزایش عزت نفس ذکر کنید
با سلام اگه میشه درباره نقش ان در انتخاب همسر در دختران و پسران مطلب بنویسین